شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : چرا افراد درون‌گرا كارآفرينان بزرگي مي‌شوند؟
شنبه، 14 شهریور 1394 - 09:44 کد خبر:18469
يك كارآفرين نوعي را تصور كنيد. احتمالا يك شخص آرام، خوددار و درون‌گرا اولين چيزي نيست كه به ذهن شما مي‌آيد.


شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)، آيا كارآفرينان نبايد اجتماعي و پرقدرت باشند، مهارت كلامي قوي داشته باشند و بتوانند بر كارمندان، مشتريان و سرمايه‌گذاران با قدرت شخصيتي خود اثر بگذارند؟ به همين دليل از گذشته به افراد درون‌گرايي كه مي‌خواهند كارآفرين شوند، توصيه مي‌كنند «كمي برون‌گراتر باشيد
اما اكنون كارشناسان كسب‌وكار و روانشناسان به اين نتيجه رسيده‌اند كه اين توصيه اشتباه است و مهارت‌هاي منحصربه‌فردي را كه افراد درون‌گرا دارند ناديده مي‌گيرد؛ يعني توانايي تمركز كردن در طولاني مدت، تمايل به تفكر انتقادي و متوازن، استعداد توانمندسازي ديگران و غيره. اين مهارت‌ها باعث مي‌شود آنها نسبت به افراد برون‌گرا براي كارآفريني و موفقيت كسب‌وكار مناسب‌تر باشند.

در واقع، بسياري از كارآفرينان و مديران عامل يا به درون‌گرايي خود اذعان دارند يا ويژگي‌هاي متعددي دارند كه باعث مي‌شود درون‌گرا تلقي شوند. از جمله اين افراد مي‌توان به بيل‌گيتس (موسس مايكروسافت)، استيو وزنياك (از موسسان اپل)، لري پيج (از موسسان گوگل)، مارك زوكربرگ (موسس فيس‌بوك)، ماريسا مير (مديرعامل فعلي ياهو) و وارن بافت (مديرعامل شركت بركشاير) اشاره كرد.
افراد درون‌گرا وقتي كارآفرين مي‌شوند موفق هستند، چون به گفته سوزان كين (Susan Cain)، نويسنده كتاب «ساكت: قدرت افراد درون‌گرا در دنيايي كه نمي‌تواند جلوي صحبت كردن را بگيرد» و موسس وب‌سايت Quiet Revolution، «آنها شركت‌ها را از نقطه‌اي كاملا متمركز ايجاد و هدايت مي‌كنند

سوزان مي‌افزايد: «افراد درون‌گرا به خاطر افتخار خودشان به رهبري علاقه‌مند نيستند، بلكه تاكيد آنها بر خلق چيزي است. ماهيت افراد درون‌گرا به اين صورت است كه نسبت به يك، دو يا سه موضوع در زندگي خود احساساتي مي‌شوند. و به دنبال اشتياقي كه نسبت به يك ايده دارند، تلاش مي‌كنند و اتحاد تشكيل مي‌دهند و تخصص به دست مي‌آورند و هر كاري را كه لازم باشد انجام مي‌دهند تا به نتيجه برسند
در اينجا برخي از ويژگي‌هاي مشترك افراد درون‌گرا كه باعث مي‌شود آنها به‌طور خاص براي كارآفريني مناسب باشند را نام مي‌بريم.

استقبال از تنهايي
بسياري از افراد معتقدند افراد درون‌گرا طبق تعريفي كه وجود دارد خجالتي هستند و افراد برون‌گرا جسور. اين اشتباه است. افراد درون‌گرا كه به گفته كارشناسان حدود يك سوم جامعه را تشكيل مي‌دهند، در درون خود انرژي به دست مي‌آورند و اطلاعات را پردازش مي‌كنند. برخي از آنها ممكن است خجالتي باشند و برخي جسور، اما همه آنها ترجيح مي‌دهند اوقات خود را به تنهايي يا درون گروه‌هاي كوچك بگذرانند و اغلب طالب تعاملات اجتماعي زياد يا گروه‌هاي بزرگ نيستند.
افراد برون‌گرا انرژي خود را از بودن در كنار ديگران به دست مي‌آورند و اطلاعات را هم به همين شكل پردازش مي‌كنند؛ به آن معنا كه به جاي فكر كردن به مشكلات در خلوت و تنهايي ترجيح مي‌دهند با ديگران در مورد آن صحبت كنند و گاهي اوقات در حين صحبت كردن عقايد خود را شكل مي‌دهند. (افراد ميان‌گرا، شخصيت نوع سومي هستند كه اكثريت هر جامعه‌اي را تشكيل مي‌دهند و تركيبي از افراد درون‌گرا و برون‌گرا هستند.)

تنها بودن و در آرامش بودن – و فكر كردن قبل از هر گونه اقدامي – به افراد درون‌گرا نيرويي مي‌دهد كه مي‌توانند يك طرح‌ كسب‌وكار را شكل دهند يا به محض اينكه شركتي راه‌اندازي شد، استراتژي‌هاي جديد مطرح كنند.
افراد درون‌گرا نه تنها توان اين را دارند كه ساعات طولاني را به تنهايي بگذرانند، بلكه حتي به شدت علاقه‌مند به اين موضوع هستند. سوزان كين مي‌گويد: «كارآفرينان خوب مي‌توانند خلوتي را كه نياز دارند در آن تفكر خلاقانه داشته باشند، براي خود فراهم كنند. آنها دقيقا به همين شيوه سر حال مي‌آيند

براي افراد برون‌گرا سخت است كه بخواهند در كنج عزلت بنشينند و به مسائل مهم فكر كنند؛ مسائلي مانند اينكه شركت چه چيزهايي را بايد عرضه كند يا چگونه مي‌تواند به مخاطبان خود دسترسي داشته باشد؟ آنها از تحريك احساسات استقبال مي‌كنند و تنهايي باعث مي‌شود ديگر سرزنده نباشند. بث بيولو (Beth Buelow)، موسس وب‌سايت Introvert Entrepreneur معتقد است افراد برون‌گرا اگر ساعات طولاني تنها بمانند ديگر نمي‌توانند خلاق باشند. بنابراين اغلب به جاي اينكه احتمالات را در نظر بگيرند، سعي مي‌كنند محتاطانه رفتار كنند و اگر از نتيجه‌بخشي موضوعي مطمئن نشوند به تحقيق در مورد آن ادامه مي‌دهند.

لاري هلگو (Laurie Helgoe)، نويسنده كتاب «قدرت درون‌گرايي: چرا زندگي دروني قدرت پنهان شما است» و استاديار دپارتمان روانشناسي و خدمات انساني كالج ديويس و الكينز، مي‌گويد: «درحالي‌كه برون‌گراها در مورد موفقيت خود با ديگران ارتباط برقرار مي‌كنند و آن را جشن مي‌گيرند، درون‌گراها به صندلي خود مي‌چسبند. يك فرد درون‌گرا در درون خود از جست‌وجو و تحقيق كردن لذت مي‌برد

عدم نياز به تاييد بيروني
يك ويژگي مهم ديگر افراد درون‌گرا اين است كه ترجيح مي‌دهند بر حيطه دروني خودشان تكيه كنند – نه سيگنال‌هاي بيروني – تا بدانند اقدام درستي انجام مي‌دهند يا به خوبي از عهده كارشان برمي‌آيند. اين موضوع به شيوه‌هاي مختلف به آنها مزيت مي‌دهد.
به‌عنوان مثال، آنها عموما به دنبال افرادي نمي‌گردند كه به آنها بگويند آيا اين ايده ارزش پيگيري كردن دارد يا نه و قبل از اينكه با كسي صحبت كنند، خودشان به يك ايده فكر مي‌كنند و به قضاوت خودشان در مورد ارزشمند بودن آن متكي هستند.
اين در حالي است كه به عقيده بيولو، نياز به انگيزش اجتماعي افراد برون‌گرا باعث مي‌شود ايده‌هاي خود را جلوي ديگران مطرح كنند؛ «براي آنها خيلي مهم است كه بازخورد و انگيزه بيروني از ديگران دريافت كنند.» البته بازخورد گرفتن مهم است اما در يك مرحله خاص رهبر سازمان نياز دارد در مورد طرحي خودش تصميم بگيرد و آن را اجرايي كند.

همچنين افراد درون‌گرا چون طبق قطب‌نماي خودشان پيش مي‌روند، روي ريسكي كه مي‌خواهند انجام دهند متمركز مي‌مانند اما افراد برون‌گرا چون مي‌خواهند از ديگران اعتبار بگيرند، درگير حواشي مي‌شوند و اين موضوع از اهداف اصلي دورشان مي‌كند. البته درون‌گراها هم از اعتباربخشي ديگران استقبال مي‌كنند، اما اجازه نمي‌دهند اين موضوع مسير را براي آنها تعريف يا از هدف دورشان كند.
به علاوه از آنجا كه درون‌گراها براي تاييد برنامه‌هاي خود – يا خودشان - به وقايع بيروني چشم ندارند، به اندازه برون‌گراها شكست را شخصي نمي‌دانند. كسي كه به تاييد ديگران متكي است، بار شكست را شخصا به دوش مي‌كشد و اگر شركت‌ در مسير مشكلات بيفتد، دچار نااميدي مي‌شود. دكتر هلگو مي‌گويد: «ما مي‌دانيم عقيده عمومي مي‌گويد كسب‌وكارها حداقل تا سومين سال فعاليت خود به سودآوري نمي‌‌رسند، بنابراين اگر نتوانيد مدت زماني را كه قرار نيست پاداشي بگيريد و قرار نيست شناخته شويد، تحمل كنيد، به نتيجه نخواهيد رسيد

شنوندگاني بهتر
برون‌گراها زياد صحبت مي‌كنند و در حين صحبت‌ كردن‌هاي خود گاهي فراموش مي‌كنند كه به ديگران هم اجازه اظهار نظر بدهند. اين ويژگي به‌طور خاص مي‌تواند روابط آنها را با مشتريان يا كارمندان تخريب كند. بيولو مي‌گويد: «آنها عقيده دارند مي‌توانند به‌راحتي و با اعتماد به نفس صحبت كنند و ديگران را جذب كنند. بنابراين به جاي اينكه از مشتري سوال كنند، خودشان فرضياتي مي‌سازند و نيازهاي خود را به مشتري بازگو مي‌كنند

درون‌گراها اين مشكل را ندارند. آنها صبر مي‌كنند و تنها زماني كه حرفي براي گفتن داشته باشند صحبت مي‌كنند. به عقيده بيولو، اين به آن دليل نيست كه خجالت مي‌كشند يا اجتماعي نيستند، بلكه چون در حال فكر كردن و پردازش اطلاعات هستند.
در نتيجه، افراد درون‌گرا شنوندگان، ناظران و تركيب‌كننده‌هاي بسيار خوبي هستند. «آنها مي‌توانند ارتباطات غيرقابل انتظاري شكل دهند، چون بيشتر بر اطلاعات دروندادها متمركزند تا بروندادها. همچنين مي‌توانند نقطه‌هاي پراكنده را به خوبي به هم متصل كنند.» برون‌گراها اطلاعات را مي‌گيرند و فورا بيرون مي‌دهند. يعني خيلي سريع يك عقيده را شكل مي‌دهند. اين در حالي است كه درون‌گراها اطلاعات را مي‌گيرند، پردازش مي‌كنند و سپس مطرح مي‌كنند. آنها مدت‌ها روي نقطه‌هايي كه در اختيار دارند فكر مي‌كنند تا دريابند نقاط اتصال آنها كجا است.

تمايل يك فرد درون‌گرا به اينكه ديگران را كانون توجه قرار دهد و به آنها گوش دهد، مزيت بسيار بزرگي براي شركت او در فروش، مديريت، مشاركت و هر جنبه ديگري از كسب‌وكار محسوب مي‌شود. بث بيولو مي‌گويد «بهترين فعالان كسب‌وكار لزوما آنهايي نيستند كه خوب صحبت مي‌كنند، بلكه افرادي هستند كه خوب گوش مي‌دهند؛ افرادي كه سوالات درست مي‌پرسند.»
اين موضوع در سال 2010 در تحقيقي كه نشريه HBR انجام داده بود مطرح شد. آدام گرنت، استاد مدرسه وارتون از دانشگاه پنسيلوانيا به كمك همكارانش دريافته بود وقتي كارمندان مبتكر و غيرمنفعل هستند، مديران درون‌گرا بهتر مي‌توانند آنها را مديريت كنند و شركت‌شان عملكرد و سودآوري بهتري نسبت به مديران برون‌گرا دارد.

دكتر هلگو معتقد است مديران برون‌گرا بهتر مي‌توانند كارمندان مطيع و اثرپذير را كه به راهنمايي زيادي نياز دارند، مديريت كنند. «اما اگر پرسنلي بسيار خلاق و باانگيزه داشته باشيد، افراد درون‌گرا در مديريت استعداد آنها، گوش دادن به ايده‌هايشان و كمك به درخشش آنها بهتر هستند.»

واقع‌گرا بودن
افراد برون‌گرا همواره به دنبال نكات مثبت هستند و مي‌خواهند افراد تيم را به دنبال خود راه بيندازند. اما اين موضوع ممكن است باعث شود واقعيت‌هاي يك موقعيت را ناديده بگيرند. افراد درون‌گرا به گفته دكتر هلگو انتقادي‌تر هستند و در نتيجه وقتي مي‌خواهند بازخوردها را بسنجند و اطلاعات را تحليل كنند، واقع‌گراتر مي‌شوند.

اين اصل كلي در چند تحقيق مختلف تست شده است. در يك آزمايش قديمي، به افراد تصاوير گل و چهر‌ه‌هاي شاد نشان داده شد. افراد برون‌گرا بيشتر نسبت به چهره‌هاي شاد واكنش نشان دادند، درحالي‌كه افراد برون‌گرا هم به گل‌ها و هم به چهره‌ها واكنشي برابر داشتند. نتيجه: اختلال‌هايي كه در موقعيت‌هاي شاد ايجاد مي‌شود، ذهن افراد درون‌گرا را منحرف نمي‌كند؛ اختلال‌هايي مثل تعداد طرفداران در توييتر يا يك اپليكيشن‌ جديد بازاريابي سرگرم كننده.
همچنين، مطالعه‌اي كه توسط محققان دانشگاه‌هاي يل (Yale) و استوني بروك (Stony Brook) در سال 2006 انجام شده، آزمايش ديگري را روي شركت‌كنندگان انجام داد. در اين آزمايش، كلمات احساسي مختلفي كه در فونت‌هايي با رنگ‌هاي متفاوت نوشته شده بود به شركت‌كنندگان نشان داده شد و از آنها خواسته شد خيلي سريع رنگ را تشخيص دهند، نه كلمه را.

وقتي كلماتي كه احساسات مثبت منتقل مي‌كنند (مثل مسرت) به شركت‌كنندگان نشان داده مي‌شد، درون‌گراها در مقايسه با برون‌گراها خيلي سريع‌تر رنگ را تشخيص مي‌دادند و محتوا را ناديده مي‌گرفتند. تصاوير مغزي نشان مي‌داد وقتي برون‌گراها در تشخيص كلمات كند مي‌شدند، فعاليت آن قسمت از مغزشان كه به محرك‌هاي مثبت واكنش نشان مي‌داد، افزايش مي‌يافت.
كارشناسان مي‌گويند وقتي شخصي بيشتر بر بازخورد مثبت متمركز مي‌شود، اهميت جنبه منفي موضوع را ناديده مي‌گيرد كه در مورد برون‌گراها اين گونه است.

و بالاخره، تحقيقي در سال 2009 به اين موضوع پرداخت كه درون‌گراها و برون‌گراها چگونه با يك «وظيفه سخت» برخورد مي‌كنند. محققان دريافتند برون‌گراها وقتي وظيفه سختي را به سرانجام مي‌رسانند، كاملا موضع شادي دارند، اما درون‌گراها ترجيح مي‌دهند در وضعيت احساسي خنثي بمانند. بيولو مي‌گويد: «فضاي شاد افراد درون‌گرا فضاي آرام‌تري است و وقفه‌هاي كمتري دارد. احساسات آنها هيچ گاه به شدت تحريك نمي‌شود.»  البته درون‌گراها هم ويژگي‌هايي دارند كه ممكن است براي كارآفريني مناسب نباشد: تمركز دروني آنها گاه ممكن است آن‌قدر زياد باشد كه نتوانند با ديگران ارتباط برقرار كنند. برون‌گراها به‌طور طبيعي خوب ارتباط برقرار مي‌كنند و مي‌دانند چگونه ديگران را دنبال خود راه بيندازند.

 

منبع: روزنامه دنياي اقتصاد - شماره ۳۵۷۱