شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : كاركردهاي روزنامه‌نگاري در ساحت انقلاب اسلامي
یکشنبه، 28 دی 1393 - 06:35 کد خبر:15338
در عصر ارتباطات، ابزارهايي متنوع براي برقراري ارتباط ميان صاحبان انديشه و مخاطبان وجود دارد كه تسهيل‌كننده‌ي برقراري اين ارتباط است. يكي از اين ابزارها كه سابقه‌ي به‌نسبت طولاني‌تر از ساير ابزارهاي ارتباطي مدرن دارد، روزنامه است. متن حاضر درصدد پاسخ به اين سؤال است كه روزنامه‌نگاري در ساحت انقلاب اسلامي، چه كاركردهايي بايد داشته باشد.



شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران (شارا)-  انقلاب اسلامي پديده‌اي شگرف و عظيم در نيمه‌ي دوم سده‌ي بيستم بود كه چشم بسياري از ناظران را به خود خيره كرد و مهم‌ترين دليل اين خيرگي، داعيه‌هاي اين انقلاب بود. داعيه‌هايي كه حكايت از نوعي وارونگي در مسير تاريخ داشت. اين وارونگي، ابتدا از يك گسست آغاز شد و اين گسست در بطن خويش، وارونگي را در پي داشت. مراد از وارونگي مسير تاريخ اين است كه جهانِ پساقرون وسطايي، جهاني متفاوت از اعصار پيشين به‌لحاظ صوري و محتوايي بود و همين تفاوت و البته گاه تضاد، سرآغاز جهان جديدي بود كه عصر مدرن خوانده مي‌شود و در عصر مدرن، «انسان» در مركز توجه قرار مي‌گيرد و خدا و به تبع آن دين، به حاشيه مي‌روند و دين در ميان دو قرائت افراطي و تفريطي قرار مي‌گيرد. نگرش الحادي كه خواهان حذف كليِ دين از ساحت زندگي انساني است و نگرش سكولار كه عَلَم جدايي دين از عرصه‌ي اجتماعي را برافراشت و دين را در ساحت فردي و اخلاقي محصور نمود و با حذف دين و كنار گذاشتن آن، مناسبات سياسي-اقتصادي و حتي حقوقي در بستر انديشه‌ي انساني تعريف شد، ديگر براي دين در اين حوزه جايي باقي نماند و حدود پنج قرن با وجود همه‌ي فرازونشيب‌ها، اين نگرش بسط يافت و تقويت شد و علوم اجتماعي و انساني نيز در ساحت همين نگاه شكل گرفتند.

 

لذا به‌صورت كلي مي‌توان گفت در دوره‌ي رنسانس و پس از آن در عصر مدرن و حتي پسامدرن، شاهد هژمون شدن يك پارادايم هستيم كه تمام مناسبات فكري را تحت تأثير قرار داده است و آن «اومانيسم يا انسان‌گرايي» است. لذا كليتِ عصر پسارنسانسي را مي‌توان عصر سيطره‌ي اومانيسم و پيامدهاي فكري و عملي آن دانست.

 

گسستي كه انقلاب اسلامي ايجاد كرد، گسست از نگاهي بود كه به‌اجمال گذشت و نه تنها گسست را ايجاد، بلكه مسير آن را وارونه نمود. بدين معنا كه اين انقلاب بار ديگر «خدا» و «دين» را در محور توجه خويش قرار داده و سعي دارد مناسبات سياسي-اجتماعي و حقوقي خويش را بر اين مبنا تعريف كند. بنابراين دين نه در حاشيه و محصور در اخلاق فردي، بلكه در «متن» و در ساحت سياسي-اجتماعي رخ مي‌نماياند. از همين رو، انقلاب اسلامي، آغازيدن يك آغاز و اعلام يك پايان بود. آغازيدنِ اعلامِ بازگرداندن دوباره‌ي دين به متن زندگي اجتماعي انسان در عصر مدرن پس از سده‌ها محسوب مي‌شد و اعلامِ پايان «نازايي دين براي انسان‌سازي و جامعه‌سازي» و «حضور حاشيه‌اي و بي‌رمق و تُنُك‌مايه»‌ي دين در عرصه‌ي زندگي اجتماعي بشر بود.

 

مهم‌تر از اين اعلام‌ها، داعيه‌ي تمدن‌سازي است كه وجه برجسته‌اي از اين انقلاب است. اين انقلاب از يك‌سو تمدن مدرن را به‌عنوان تمدني مطلوب و آرماني نمي‌پذيرد و آن را تخديركننده‌ي انسان‌ها مي‌داند؛ چراكه آن‌ها را در مناسبات دنيايي محصور مي‌كند و توجهي به آغاز و انجام ندارد و از سوي ديگر، داعيه‌ي شكل‌گيري تمدني حد واسط ميان تمدن اسلامي گذشته و تمدن مهدويِ آينده را دارد. از همين رو، ريشه‌ي اصلي مقابله‌ي غرب و شرق با اين انقلاب را بايد در همين مدعياتِ بنيادين دانست كه اين مدعيات را طرف مقابل به‌هيچ‌روي برنمي‌تابد.

  

در عصر ارتباطات، ابزارهايي متنوع براي برقراري ارتباط ميان صاحبان انديشه و مخاطبان وجود دارد كه تسهيل‌كننده‌ي برقراري اين ارتباط است. يكي از اين ابزارها، كه سابقه‌ي به‌نسبت طولاني‌تر از ساير ابزارهاي ارتباطي مدرن دارد، روزنامه است. روزنامه كه متني است مكتوب، دست‌كم دو بُعد دارد يكي بُعدي نقلي-توصيفي و ديگري بُعدي القايي يا اقناعي-تجويزي.

 

در بُعد توصيفي، يك حادثه را صرفاً نقل يا به تعبير بهتر، آن را بدون هيچ‌گونه تحليلي براي مخاطبان خبررساني مي‌كند و يا يك حادثه را آن‌گونه كه هست توصيف مي‌كند، ليكن اين ابزار از سوي ديگر به انحاي مختلف سعي دارد تا مفهوم مدنظر دست‌اندركاران را به مخاطبان القا كند و يا آن‌ها را در مسير مدنظر اصحاب روزنامه، اقناع كند و گاه نيز با آسيب‌شناسي‌هايي كه از مسائل مختلف دارد، به تجويز راهكارهايي براي رفع آن آسيب مي‌پردازد. هر كدام از اين كاركردها، مستلزم توجه به فنون روزنامه‌نگاري است كه جذب يا دفع مخاطبان را در پي دارد.

 

براي آنكه حاميان و طرفداران انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي در عرصه‌ي روزنامه‌نگاري بهتر بتوانند پيام را به مخاطبان رسانده و مدعيات خويش را براي آنان شرح داده و باورپذير سازند، لازم است تا علاوه بر التفات به اقتضائات اصطلاحات و حرفه‌ي روزنامه‌نگاري، بتوانند به‌نحو مطلوبي ابعاد پيدا و پنهان اين انديشه را بازنمايانند و از همين رو، ما به برخي از كاركردهايي كه دست‌اندركاران اين حرفه بايد مدنظر خويش قرار دهند، به اجمال اشاره مي‌نماييم. اين كاركردها و روش‌ها كه در انتقال بهتر پيام كمك مي‌كنند، عبارت‌اند از:

  

- تبيين و تشريح ابعاد و بازگرداندن اسلام سياسي به عرصه‌ي اجتماعي به‌عنوان بزرگ‌ترين دستاورد انقلاب اسلامي و تلاش براي نشان دادن كارآمدي آن در عرصه‌هاي مختلف از يك‌سو و نشان دادن چرايي وقوع و چرايي اهميت انقلابي اسلامي در عصر مدرن و ابعاد و پيامدهاي آن در سه سطح داخلي، منطقه‌اي و جهاني.

 

- تبيين عقلاني شعارهاي انقلاب: شعار بيانگر آرمان است و آرمان‌ها غايات زندگي فردي و اجتماعي هستند و جامعه‌ي بدون آرمان، جامعه‌اي است كه نمي‌داند چه مي‌خواهد. دانستنِ خواسته‌ها و حركت در مسير آن‌ها، گامي است در مسير پيشرفت و تحقق آرمان‌ها. انقلاب اسلامي آن‌گاه مي‌تواند به موفقيت حداكثري در رسيدن به اهدافش دست يابد كه بتواند شعارهاي خويش را كه بيانگر آرمان‌هايش است، تبيين عقلاني كند و از تحريكات احساسي كه مقطعي و زودگذر است و ممكن است در كوتاه‌مدت مفيد باشد، ولي اثرات پايداري را برجاي نمي‌گذارد، خودداري كند. لذا در عرصه‌ي روزنامه‌نگاري، نگاه بايد مبتني بر عقلانيت باشد و براي طرحِ هر شعار به‌جاي تكرار مكرر، بايد متناسب با شرايط و اوضاع جامعه، بتواند دفاعي عقلاني از اين شعارها ارائه نمايد و بايد عامه‌ي جامعه را مدنظر قرار دهد و نه مخاطبان خاص را تا بتواند حمايت حداكثري از شعارها را جلب نمايد.

 

- اتخاذ رويكرد اقناع عمومي: در رويكرد القايي، نوعي تحميل يك ديدگاه بر مخاطبان نهفته است كه نويسنده‌ي يك نظر مي‌خواهد از طرق مختلف، بالاخص تحريك احساسات، ديدگاه خويش را در سطح جامعه بگستراند و فرد به‌جاي آنكه در برابر يك ديدگاه اقناع عقلاني شود، به‌نوعي دچار نوعي استثمار مي‌شود. از همين رو، حاميان انقلاب اسلامي بايد با استفاده از فنون مختلف، عامه‌ي جامعه را در راستاي آرمان‌هاي خويش اقناع سازند تا بتوانند در مواقع نياز، از اين عامه‌ي قانع‌شده در برابر استدلال‌ها، براي حل معضلات و مقابله با مشكلات بهره گيرند. يكي از راه‌هاي اقناع عمومي، حق‌خواهي و حقيقت‌گويي است. حقيقت به معناي سخن مطابق با واقع است و براي اينكه سخني مطابق با واقع گفته شود، بايد سعي شود تا جاي ممكن، تمام ابعاد و حواشيِ يك مسئله را ديد و آن‌گاه اطلاع‌رساني برمبناي حق و عدالت صورت گيرد.

 

- حركت در مسير ايجاد انسجام و اتحاد داخلي و وحدت اسلامي در محدوده‌ي جهان اسلام: لازمه‌ي پيشرفت كشور، انسجام دروني در دو سطح عامه‌ي مردم و نخبگان است؛ چراكه به‌مثابه‌ي نيرويي پشتيبان براي تصميم‌سازان و تصميم‌گيران عمل مي‌كند و البته مراد از اين انسجام، حاكم شدن يك سليقه و برخورد حذفي با ساير سلايق نيست و از سوي ديگر، چون انقلاب اسلامي مدعايي فراتر از سرزمين ايران دارد، بايد بتوان در مسائل اختلافي ميان فِرَق و مذاهب اسلامي، رويكردي را اتخاذ كرد كه به وحدت كمك كند و سبب گسست بيشتر و ايجاد شكاف‌هاي مذهبي در جهان اسلام نشود.

 

- دشمن‌شناسي: يكي از اركان كارهاي رسانه‌اي بايد باشد، زيرا دشمن به‌عنوان يك نيروي «غير»، همواره مي‌كوشد تا در موقع مناسب، به «خود»ي ضربه بزند. لذا شناخت ترفندهاي دشمن، بالاخص در كشورهايي كه همواره در معرض تهديد هستند و بخش عمده‌اي از انرژي خود را صرف تهديدزدايي مي‌كنند، ضرورتي انكارناپذير است. البته در اين سطح، بايد ميان منتقدان، رقيبان، مخالفان و معاندان تفكيك گذارد و هر منتقد، رقيب و حتي مخالفي را دشمن ندانست. از سوي ديگر، بايد از همه‌چيز را به گردن دشمن انداختن و عدم توجه به ضعف‌هاي داخلي و ناكارآمدي‌ها نيز اجتناب نمود. البته اين بدان معنا نيست كه دشمن توطئه نمي‌كند، بلكه بايد سهم هركدام از عوامل داخلي و خارجي ضعف كاركردي به‌درستي تعيين شود و مشكلات را ساده‌سازي نكرد و با مرتبط كردن آن‌ها به دشمن خارجي، ضعف‌هاي مديريتي و بي‌تدبيري‌ها را ناديده گرفت.

 

- تلاش براي تقويت هويت اسلامي-ايراني با تلاش براي نشان دادن تعامل و پيوند ناگسستني ميان اين دو مؤلفه‌ي هويتي:

  هيچ ملتي بدون هويت نيست؛ چراكه ملت بي‌هويت، ملت بي‌ريشه است. ريشه‌ي هويت كنوني هر جامعه‌اي ريشه در تاريخ، فرهنگ و باورهاي يك جامعه دارد. در چهارده قرن اخيرِ تاريخ و فرهنگ ايران، دو مؤلفه‌ي اسلام و ايران، عناصر اصلي و هويت‌ساز جامعه‌ي ايراني بوده‌اند و چنان پيوندي محكم با يكديگر يافته‌اند كه با وجود همه‌ي تلاش‌هاي افراد و گفتمان‌هاي سياسي-اجتماعي در تاريخ معاصر ايران براي حذفِ يكي به نفع ديگري، همچنان اين دو، مؤلفه‌هاي اساسي هويت ايراني هستند. البته در يكي دو قرن اخير، جامعه‌ي ايران با وزيدن نسيم تجدد دچار منازعه‌هاي هويتي گرديد و حتي برخي تعبير بحران هويت را به كار مي‌برند، لكن برآنيم با وجود تأثيرگذاري اين مؤلفه بر هويت جامعه‌ي ايراني، همچنان به‌عنوان يك مؤلفه در هويت ايرانيان محسوب نمي‌شود. از همين رو، برآنيم با همه‌ي اين چالش‌ها بايد در مسير تقويت ارتباط بين دو مؤلفه‌ي اصيل هويتي ايران با محوريت قرار دادن اسلام به‌عنوان مؤلفه‌ي دنيا و عقبي‌ساز حركت نمود و از نگاه حذفِ يكي به نفع ديگري پرهيز كرد.

 

- ذائقه‌سازي متناسب با عقايد اسلامي و بنيادهاي هويت ملي:

 علاوه بر تقويت بنيادهاي هويتي، بايد براي بسط و تعميق اين بنيادهاي هويتي و جاري شدن عناصر هر مؤلفه در زندگي روزمره، ذائقه‌سازي نمود و مردم را به كاربست اين عناصر در زندگي‌شان ترغيب كرد. درست است كه سبك زندگي هر فرد و جامعه‌اي متأثر از تعريفي است كه آن فرد و جامعه از چيستي و كيستيِ خود (هويت) دارد، ليكن در بسياري موارد، اين تأثيرپذيري را به حداقل مي‌رساند. لذا بايد در مسير ترويج روش زندگي مبتني بر دو مؤلفه‌ي هويتيِ اسلامي و ايراني حركت نمود و از ترويج و تقويت رفتارهاي متجددانه يا شبه‌متجددانه مانند مدگرايي، مصرف‌زدگي و... پرهيز كرد.

 

- مدنظر قرار دادن منافع ملي و مصالح اسلامي در موضع‌گيري‌ها و نه منافع حزبي و گروهي:

  يكي از آفت‌هاي جدي عرصه‌ي سياست‌ورزي و مطبوعات در ايران، اين است كه دعواهاي جناحي و بعضاً شخصي را به عرصه‌ي عمومي مي‌كشانند و در لابه‌لاي اين دعواهاي شخصي و جناحي، منافع ملي گم مي‌شود و اين سبب دامن زدن به اختلافات و عميق شدن شكاف‌ها مي‌گردد. لذا مطبوعات همسو با انقلاب اسلامي بايد منافع ملي و مصالح اسلامي با تكيه بر سه اصل عزت، حكمت و مصلحت در هر دو عرصه‌ي داخلي و خارجي را در دستور كار قرار داده و از تشويش اذهان عمومي و تضعيف عقبه‌ي اجتماعي نظام سياسي، كه به‌واسطه‌ي ترويج اختلاف‌افكني رخ مي‌دهد، اجتناب نمايند.

 

- توجه به مقتضيات زمان:

  ترويج عقايد و تفسير دين و حتي پيگيري شعارها مستلزم مدنظر قرار دادن اقتضائات زماني است و اين همان‌گونه كه در تفسير دين بايد مدنظر قرار گيرد، در عرصه‌ي رسانه‌اي نيز بايد مقتضيات زمان، بالأخص تحولات علمي و تكنولوژيكي و همچنين اذهان مخاطبان و ميزانِ فهمِ آن‌ها از مسائل، در ارائه‌ي تحليل‌ها و حتي اخبار، در نظر گرفته شود. البته وثاقت استدلال، در كنار توجه به اقتضائات، از ضروريات است.

 

- تشخيص اهم و مهم و ترجيح اهم بر مهم:

 در مسائل سياسي-اجتماعي، در هر بازه‌ي زماني، يك مسئله در كانون و يك مسئله در حاشيه قرار مي‌گيرد و اين از حاشيه به متن و متن به حاشيه رفتن مسائل به‌صورت دائمي رخ مي‌دهد. بايد در عرصه‌ي رسانه‌اي، ضمن توجه به اين مسائل، مسائل اهَم كه گاه در زير گرد‌وغبار مسائل كم‌اهميت‌تر گم مي‌شوند در كانون توجه قرار گيرند و از افتادن در چاه حاشيه‌ها اجتناب نمود. بنابراين بايد ابتدائاً توان تميز دادن مسائل اهم از مهم را داشت و آن‌گاه مسائل اهم را بر مهم يا گاه حاشيه‌اي ترجيح داد.

 

بنابراين برآنيم كه مطبوعات تراز انقلاب اسلامي بايد ضمن توجه به شئونات اسلامي و رعايت اخلاق رسانه‌اي در تمامي اركان خويش به مسائل پيش‌گفته توجه كنند تا بتوانند در عرصه‌ي بسط انقلاب اسلامي و گسترش دايره‌ي نفوذ آن، بالاخص در قلوب عامه‌ي مردم، ايفاي نقش نمايند. البته در اين روند، بايد تكنيك‌هاي رسانه‌اي را به خدمت گرفت.*

 

*عبدالله بيننده، دانشجوي دكتري علوم سياسي دانشگاه اصفهان

منبع: برهان