شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران(شارا)- تبديل جنگ خليج فارس در 1991 به يك رويداد رسانهاي- جهاني، موجب رنجش بسياري شد و اين انتقاد را برانگيخت كه ارتباطات با تبديل جنگ به يك بازي غولآساي تلويزيوني، پا را از دامنه مسئوليتهايش فراتر گذاشته است. اما اين گروه فراموش ميكنند كه رسانهها خنثي نيستند و همانند جنگ، كنشها و انديشههاي ما را تحريك ميكنند و آشكار ميسازند.
با اين همه، وقتي از دانشجويانم در برزيل پرسيدم كه جنگ خليج فارس چه اثري بر آنها گذاشته است، حالت آدمهايي گيج و غافلگير شده را داشتند. شايد آنها هم مثل پدر و مادرشان فكر ميكنند تجربه يعني هر آنچه در اطراف خانهشان ميگذرد. اما به هر حال مجبورند اين نكته را بپذيرند كه رويدادهاي رسانهاي بر زندگي روزمرهشان (ولو به صورت خفيف) اثر ميگذارد، و تأثير رسانهها بر شيوه كنش و انديشهشان (حتي اگر از آن بيخبر باشند) اجتناب ناپذير است.
رسانههاي مدرن ترس آورند زيرا حقيقتاً اين قدرت را دارند كه بر قضاوت مردم اثر بگذارند. ارتباطات مدرن اسطوره بزرگ دوران ما، يعني اسطوره خودسالاري و آزادي فردي، را به زير سوال برده است. اما آيا به راستي اين پديدهاي جديد است؟ قضاوت انسانها و روش دريافت تجربههايشان همواره تابع گروهي است كه به آن تعلق دارند. جهاني شدن ارتباطات فقط به اين پديده وسعتي استثنايي ميبخشد. به عبارت ديگر، افزون بر شيوههاي به ارث رسيده از «سرزمين نياكان»، شيوههاي دريافت جديدي سر بر ميآورد كه مردم سرتاسر جهان در آن سهيماند.
بدين ترتيب، رسانههاي مدرن ما را واميدارند تا از محدوديتهاي آزادي انسان و ماهيت نسبي واقعيتي كه در آن غوطهوريم، آگاهي يابيم.
نگراني نابجا
فقط عوام از رسانهها نميترسند، بلكه نظريهپردازان ارتباطات نيز اغلب به دليل اشتباه روش شناختي خود، در اين ترس شريكاند. اين نظريهپردازان مفهومهاي متناسب با مبادلههاي فردي را به كار ميبرند و در نتيجه، مبادله را صرفاً در چهارچوب يك جامعه هم زبان در نظر ميگيرند. از اين ديدگاه، رسانههاي ارتباطي مانند پردهاي است شنيداري و ديداري كه راه را براي هر گونه گفت و شنود دو طرفه ميبندد تا راه گوش دادن به يك تكگويي را هموار سازد.
معيارهاي اين انديشمندان براي ارزيابي رسانههاي مدرن، امروزي نيست و به همين دليل ناديده ميگيرند كه ارتباطات كنوني ميتواند موجب گسترش تمدن شود و توازن نويني را ميان شيوههاي امروزي ديدن، گفتن و عمل كردن برقرار سازد.
زيستن به معناي تعالي بخشيدن به شرايط زيست است و جهان رسانهها امروزه بخشي از شرايط زيست انساني است. از اين رو، بايد واقعيت اين جهان را بپذيريم تا بتوانيم آن را از آن خود سازيم و از آن فراتر رويم.
مثلاً جام جهاني فوتبال را در نظر ميگيريم كه مانند بسياري از مسابقههاي بينالمللي ورزشي به يك رويداد بزرگ رسانهاي بدل ميشود. ميدانيم ايالات متحده مسئول برگزاري مسابقههاي فوتبال جام جهاني 1994 بود، اما مردم اين كشور با بياعتنايي مسابقهها را دنبال ميكردند. در عوض، با آن كه برزيل فقط دريافتكننده پوشش رسانهاي مسابقهها بود، اما شور و حال بسيار زيادي در ميان مردم آنجا به چشم ميخورد. در نتيجه، اين رويداد توجه مردن برزيل را بيشتر از مردم ايالات متحده جلب كرد، زيرا فوتبال بخشي از فرهنگ ملي مردم ايالات متحده نيست.
پس بايد ترس از دست دادن هويتمان را كنار بگذاريم و بفهميم كه ارتباطات مدرن قابليت انعطاف دارد و به همان سادگي كه پدران و مادران ما پيامها و تصويرهاي تلويزيون و سينما، و پيش از آن، تئاتر و موسيقي و شعر و نقاشي را از آن خود ميكردند، ما نيز ميتوانيم پيامها و تصويرهاي رسانههاي مدرن را از آن خود سازيم.